نابغه خلاق درون شما
یکی از بهترین سخنرانیهای تد را خانم الیزابت گیلبرت، نویسنده رمان پرفروش «بخور، عبادت کن، عشق بورز» انجام داده است. هرکدام از سخنرانیهای اثرگذار، یک کلاس درس عینی برای آشنایی با تکنیکهای سخنرانی است. در ادامه این نوشتار، برخی از نکات سخنرانی «نابغه خلاق درون شما» میآید.
سخنران در ابتدا خودش را معرفی میکند، به شیوهای که کاملا مرتبط با موضوع سخنرانی است. او میگوید “من یک نویسنده هستم و فکر میکنم تا آخر عمر هم نویسنده بمانم. جدیدا کتاب پرفروشی داشتهام.” اگر شما سخنران را نشناسید، همین جمله اخیر کافی است تا نظرتان جلب شود. شما هم اگر کار مهمی انجام دادهاید که مرتبط با موضوع سخنرانیتان است، خیلی خلاصه و بدون خودستایی به آن اشاره کنید.
در همان یک دقیقه اول، مسالهای را مطرح میکند که مخاطب را نسبت به شنیدن ادامه سخنرانی علاقمند میکند (ترس انسانی که به اوج موفقیت رسیده است: نمیترسی که دیگر نتوانی کتاب به این خوبی بنویسی؟) پیشتر هم گفته بودیم که در ابتدای صحبت، بگویید قرار است ایده شما چه مشکلی را رفع کند و آن را به شکلی مطرح کنید که برای مخاطب جذاب باشد.
بلافاصله با یک سوال دیگر در مقایسه با این سوال، یک جواب اولیه کوتاه غیرمستقیم به این پرسش میدهد؛ اینکه اگر هیچگاه موفق نمیشد بدتر بود. سپس با مثال زدن شغل پدرش، تفاوت شغلهای خلاقانه را با شغلهای عادی نشان میدهد.
در ادامه، با بیان مساله سلامت روانی افراد خلاق و نرخ خودکشی یا مرگ و میر آنها در جوانی، اهمیت مساله را خاطر نشان میکند؛ و برای اینکه عادی شدن این مساله را بشکند و تلنگری وارد کند میپرسد شما با این مساله مشکلی ندارید؟ و میگوید نمیخواهم این مساله به قرن بعد منتقل شود.
یکی از پارامترهای اثرگذاری و متقاعدسازی، میزان اعتبار شما و قابلیت باور شدن شماست. در این راستا، قبل از اینکه ایده را مطرح کند میگوید در این زمینه تحقیق کردم و جوامع مختلف را در طول تاریخ بررسی کردم.
برای اینکه مخاطب را با ایده خود همراه کند و بر مخالفتها غلبه کند، میگوید شاید نتوان حافظه ۵۰۰ ساله را در ۱۸ دقیقه تغییر داد؛ و اینکه خیلی از شما خدشه علمی محکمی به این مساله دارید؛ اما همه شما هم که کار خلاقانه دارید، حداقل یکبار چیزی را که میگویم تجربه کردهاید و حس میکنید چه میگویم.
در مرحله بعد، داستان یک شاعر امریکایی و یک آهنگساز را تعریف میکند و چگونگی به کارگیری ایده مطرح شده را توسط ایشان توضیح میدهد و اثر آن را بیان میکند. اوج سخنرانی، تقریبا ۴ دقیقه مانده به آخر سخنرانی است، جایی که پس از توضیح کامل نظریهاش و بیان داستانهایی از دیگران، یک داستان شخصی تعریف میکند و به کارگیری این ایده را توسط خودش توضیح میدهد.
در داستان خودش دو نکته به چشم میخورد: اینکه کار گیر کرده بود و داشت خراب میشد، چیزی است که مخاطب به خوبی حس میکند و چه بسا هر کسی یکبار چنین تجربهای داشته است؛ دوم اینکه بدانیم وسط یک کار ارزشمند و در نهایت موفق هم میتواند چنین مسالهای پیش بیاید، بر جذابیت داستان میافزاید.
انتهای سخنرانی، طبیعتا با توصیف آرمانشهر است؛ جایی که به عقیده سخنران، باید مثل آنچه در مصر باستان رفتار میشد اتفاق بیافتد.
از دیگر نکات آموزنده این سخنرانی، میتوان به این موارد اشاره کرد:
- استفاده از طنز،
- استفاده از هیجان در واژهها و لحن (جایی که میگوید خدای من این چه فکریه، یا میگوید خطای بزرگی بود، یا میگوید فشار زیادی روی روح انسانی است)،
- اجرا کردن چیزی که میگوید (حرف زدن با آسمان، دویدن، قلم و کاغذ برداشتن، دم آن را کشیدن)،
- ساختار مناسب و جذاب.
از این سخنرانی بیاموزیم و دفعه بعد که نوبت سخنرانی ما شد، یک سخنرانی اثرگذار داشته باشیم.
دیدگاه خود را ثبت کنید
تمایل دارید در گفتگوها شرکت کنید؟در گفتگو ها شرکت کنید.