هر کودکی به یک قهرمان نیاز دارد
هرکدام از سخنرانیهای اثرگذار، یک کلاس درس عینی برای آشنایی با تکنیکهای سخنرانی است. در ادامه این نوشتار، برخی از نکات سخنرانی « هر کودکی نیاز به یک قهرمان دارد » را خواهیم دید.
سخنران ابتدا خودش را معرفی میکند به نحوی که متناسب با موضوع سخنرانی است؛ و میگوید بنابراین شاهد سیر تحول آموزش بودهام. سپس به مشکل اشاره میکند: فقر، اخراج و … و اهمیت ارتباطات را به عنوان راهکار بیان میکند و آن را با یک نقل قول همراه میسازد. هنگامی که میگوید “همه شما تحت تاثیر یک معلم بودهاید” قصد دارد تا یک حس مشترک را در میان مخاطبین تحریک کند.
خانم پیرسون طوری که زننده نباشد به تجربیاتش اشاره میکند تا به حرفهایش اعتبار ببخشد و آنها را با ذکر یک نمونه باورپذیر میکند؛ مثلا آنجا که میگوید “بهترینها و بدترینها را دیدهام” و بعد داستان همکاری را تعریف میکند که هیچ اهمیتی به ارتباطات نمیداد. در اینجا او در قالب بک خاطره شخصی پیام خود را به مخاطب بیان میکند: “بچه ها از کسی که متنفرند یاد نمی گیرند”. در ادامه سعی میکند عمق بیشتری به این پیام بدهد؛ آنجا که عذرخواهی را به عنوان یک مرحله از ارتباطات و درک کردن بیان میکند.
سخنران بار دیگر با درگیر کردن احساس مخاطب به بیان مساله میپردازد: دانشآموزان خیلی ضعیفی که باعث شد به گریه بیافتم از اینکه چگونه در ۹ ماه باید به آنها یاد دهم. سپس راه حل خود را با یک داستان شخصی (کاری که خودش تجربه کرده) بیان میکند و اینگونه به راه حل اعتبار میبخشد. نکته ای که در اینجا هست این است که اگر کار خوب و جالبی انجام دادهاید متواضعانه بیان کنید؛ احتمالا مورد تشویق قرار میگیرید.
بعد از آن، یک داستان شخصی دیگر کمک میکند باورپذیر کردن سخن قبلی و اینکه راه حل مطرح شده یک شعار نبوده و مصداق آن چگونه میتواند باشد و در مورد یک دانش آموز چگونه معنا پیدا می کند. نتیجه همه اینها اثر خوب روی دانش آموز و خود معلم است، همان طور که در مورد مادرش شاهد بودیم. داستانی که در مورد مادرش تعریف می کند به نوعی توصیف آرمانشهری است که انتظار داریم به آن برسیم.
در انتها یک دعوت به اقدام هم دارد: حتی اگر طرف مقابل را دوست ندارید باید او را درک کنید و به ارتباطات توجه کنید. هر کودکی باید یک قهرمان بزرگسال داشته باشد که هیچ وقت از او ناامید نشود.