درون مغز آدمهای از زیر کار در رو
یکی از زیباترین سخنرانیهای تد را Tim Urban انجام داده است. در این سخنرانی، که بسیاری از اصول ارائه موثر را از آن میتوان آموخت، سخنران درباره پدیده از زیر کار در رفتن صحبت میکند و توضیح میدهد چرا بعضی آدمها، از جمله خود او، کارها را تا لحظه آخر به تعویق میاندازند. این سخنرانی الهامبخش را با هم ببینیم.
تیم اوربان در این سخنرانی، پیام خود را در قالب تمثیل و داستان طنز بیان میکند. او از تمثیلهای میمون و هیولا (و همچنین نشان دادن تصمیمگیر منطقی به شکل یک ناخدا) استفاده میکند تا پیام خود را به زبان ساده توضیح دهد و بگوید آدمهای از زیر کار در رو (و همینطور آدمهای از زیر کار در نرو!) خیلی هم آدمهای عجیبی نیستند. در نظر بگیرید اگر همین سخنرانی به صورت جدی و بدون تمثیل بیان میشد چقدر از اثرگذاری خود را از دست میداد. در واقع بخش مهمی از الهامبخش بودن این سخنرانی مرهون همین تمثیل و داستانسازی است.
بخش مهمی از الهامبخش بودن این سخنرانی مرهون تمثیل و داستانسازی است.
یک تمثیل خوب لازم است که پازل فکری ما را تکمیل کند. با این تمثیل، دلیل از زیر کار در رفتن آدمها روشن میشود و این مساله، با دانستههای قبلی ما نیز همخوانی دارد: اینکه ما آدمها همگی لذتهای لحظهای را تجربه کردهایم و درک میکنیم؛ اینکه معلوم شد چرا در نهایت معمولا میتوانیم خود را به ضربالعجلها برسانیم؛ و اینکه معلوم شد با وجود اینکه این روش جواب میدهد چرا همچنان عذاب میکشیم. بدون پاسخ به این سوالات، تمثیل به کار رفته نمیتوانست مقبول باشد.
یک تمثیل خوب لازم است که پازل فکری ما را تکمیل کند.
سخنرانی یک #خط_سیر و #ساختار منطقی دارد: مثل خیلی از سخنرانیهای خوب دیگر با یک #داستان_شخصی #طنز آغاز میشود و طی آن، مشکلی را که قرار است در مورد آن صحبت شود بیان میکند (عقب انداختن کارها و نتیجه بد آن)؛ پس از آن سعی میکند مشکل را ریشهیابی کند تا بتواند برای علاج آن راهی پیدا کند. در این راستا، یک نظریه ارائه میدهد (مغز آدمهای از زیر کار در رو و از زیر کار در نرو هر دو یک تصمیمگیر منطقی دارند ولی اولی یک میمون لذت لحظهای هم دارد)؛ بعد تلاش میکند با توصیف آن و بیان اتفاقاتی که در هر حالت رخ میدهد، نظریهاش را منطقی و #باورپذیر جلوه میدهد.
او به زیبایی، داستان همین سخنرانیاش را تعریف میکند و آن را به موضوع سخنرانی (از زیر کار در رفتن) مرتبط میسازد. از کاری که انجام داده (نوشتن در وبلاگ) سخن میگوید. در نهایت مشکل را به حالت عمومیتری تعمیم میدهد که جدیتر از مشکل اولیه است (عقب انداختن کارهایی که مهلت مشخصی ندارند) و برای آن راهکار ارائه میدهد. سخنرانی با توصیه نهایی سخنران پایان مییابد. وقتی میگوید “این کاری است که همه باید انجام دهیم” مخاطبین را #دعوت_به_اقدام میکند که مراقب تقویم عمر و میمون لذت لحظهای خود باشند.
تیم اوربان برای اینکه سخنرانی خود را در ذهنها #خاطره_انگیز کند، از یک تضاد در انتهای سخنرانی استفاده میکند؛ یعنی به طنز مطلبی را میگوید که با تمام سخنرانی و همچنین با فلسفه همان دعوت به اقدام آخر سخنرانی در تعارض است (امروز نه، به زودی!)
سخنران برای اینکه با مخاطب خود پل مشترک بسازد از چیزهایی سخن میگوید که برای مخاطب آشناست و تجربه کرده است. او از سر زدن تفریحی به ویکیپدیا و یوتیوب و گوگل ارث، در شرایطی که لازم است به کار مهمی رسیدگی کنیم صحبت میکند و در جای دیگر از اینکه رسیدگی به سلامتی یا خانواده یا شروع یک کار جدید را به دلیل نداشتن ضربالعجل عقب میاندازیم.
از دیگر نکات آموزنده این سخنرانی میتوان به #اسلاید های تصویری گویا، #تون_صدا و بالا و پایین رفتنهای صدا، #مکث های به موقع برای ایجاد انتظار، تحریک حس کنجکاوی یا به تشویق واداشتن، #زبان_بدن و حرکات دست و حالات چهره اشاره کرد. همچنین در مقاطع مختلف، سخنران به #اجرا_کردن آنچه میگوید میپردازد (آه کشیدن، دنده عوض کردن واز پله بالا رفتن).